سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3 4

نقد فیلم غیرمنتظره

غیر منتظره اولین اثر سینمایی محمدهاذی کریمی می باشد که باید به او برای ساخت فیلمی این چنین محکم و تماشاگر پسند تبریک گفت.فیلم حول محور داستان جوانی خوش چهره می پردازد که توسط یک مدیر تبلیغاتی انتخاب می شود و به تبلیغات عظیمی می پردازد تا اینکه زندگی اش تحت الشعاع قرار می گیرد.

این داستان جای کار خوبی دارد که کارگردان نیز در محدوده ی معلوم به خوبی کار کرده و اثر را قابل باور کرده است.فیلم به خوبی دغدغه ی دیده شدن جوانان را به تصویر می کشد و به این موضوع اجتماعی به درستی می پردازد و تفاوت جدی آن با دیگر آثار این است که مشکل جوانان را در قالبهای همیشگی نظیر مواد مخدر و .. مورد بررسی قرار نمی دهد.

پیام های اخلاقی مورد نظر کارگردان به خوبی در داستان گنجانده شده و بدون اینکه این پیامها به شعار تبدیل شود توسط بیننده دریافت می گردد.(برای مثال به راحتی می توان این پیام مهم را که به زندگی و آنچه داریم غره نشویم از اثر دریافت کرد.)

اگر نگاهی به عکس العمل شخصیتهای داستان بیاندازیم  آنها عادی است.برای مثال حرکتهای محمود (دانیال عبادی) پس از دستیابی به شهرت با علم روان شناختی سازگاری کامل داشت زیرا در داستان دیده می شد که او عقده های کودکی خود را بیان می کرد و این سرنخ را به بیننده می داد که همه ی این اکشن ها برآمده از عقده های این جوان است.(عقده ی دیده شدن - عقده ی مهم بودن و ...) اما در جاهایی نیز فیلمنامه دچار مشکل بود.برای مثال رفتار های محمود با همسرش در مقاطعی بسیار سطحی و بی دلیل بود.برای مثال اواخر فیلم دیده شد که محمود پس از آگاه شدن از بهبودی اش بی دلیل بر سر همسر فریاد می کشد اما چند لحظه بعد به دنبال وی می رود و خواستار بازگشتش می شود.مشکل دیگر فیلمنامه را می توان به مریضی بی دلیل محمود نسبت داد که بی دلیل در جایی حساس دچار مشکل شد.

اگر بخواهیم نگاهی به پایان فیلم بیاندازیم می توان گفت 10 دقیقه ی پایانی فیلم بیهوده است. کارگردان می توانست فیلم را با خودکشی محمود به پایان ببرد و نیازی به پایان این چنین خوش نبود.

و در پایان خوب است نگاهی گذرا به بازی بازیگران فیلم نمود که می توان بازی شهاب حسینی را قابل قبول تلقی کرد اما بازی دانیال عبادی به شدت ضعیف و مصنوعی می باشد و اگر برای این نقش از بازیگری توانا استفاده می شد حتما فیلمی قویتر را شاهد می بودیم.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

نقد فیلم سیزده 59

سیزده 59 اثری ضعیف به کارگردانی سامان سالور است.داستان فیلم مربوط به رزمنده ای است که در جنگ به شدت مجروح می شود و به کما می رود اما پس از 30 سال در عین ناباوری به زندگی باز میگردد. این طرح داستان به کلی مشکل دارد.مگر میشود فردی پس از 30 سال افتادن بر روی یک تخت به ناگاه به زندگی بازگردد و سخن بگوید و راه برود؟(حتی توضیحات پزشکان نیز این قضیه را قابل باور نمی کند.)

وقتی داستان اشتباه پیش رود تا پایان کارگردان مجبور است برای درست کردن این غلط اشتباه پیش رود.مثلا فرار مسخره ی سید جلال در حالی که پرستار و دوربینها آنجا حاضرند یا صحنه ای که سید جلال دوست معتادش را مانند فرد روزگار دیده ای نصیحت می کند در حالی که 30 سال است مرده است.در پایان نیز همه چیز بی دلیل به یکدیگر منتهی می شود تا حفره های داستان پر شود که نمی شود.

مشکل دیگر فیلم سیاه جلوه دادن جنگ مقدسی است که برای آن از جوان تا پیر کشته شدند.چرا تمام رزمنده های نشان داده شده در فیلم یا معتادند یا بدبخت و یا کلاش و کلاه بردار؟آیا رزمنده ی با سعادت در دنیا وجود ندارد؟ و حتی چند دیالوگ توهین آمیز به جنگ در فیلم دیده می شود.(از پرویز پرستویی که ادعای عشق به وطن و جنگش جهان را برده است بازی در چنین فیلم مضحکی جدا که عجیب است.البته این استاد نام گرفته(پرستویی) اهل شعار هم است.)

در کل داستان فیلم حرفی برای گفتن ندارد و کلیشه ای خنده دار بیش نیست.(از مقایسه ی این فیلم با پاداش سکوت می توان به این شباهت ها پی برد که هر دو فیلم به نقد رزمندگان می پردازد.)این فیلم چیزی به سینمای دفاع مقدس نمی افزاید بلکه شان این سینمای مقدس را پایین نیز می آورد.

اگر بخواهیم نگاهی به بازی بازیگران بیندازیم : بازی پرویز پرستویی تکراری است و از فنون همیشگی اش نظیر اشک ریختن استفاده کرده و باید از داوران جشنواره ی امسال برای اهدا نکردن سیمرغ بلورین به او تقدیر کرد.اما در مقابل مهران احمدی یک بازی فوق العاده ارایه کرده و نشان داده مانند دیگران زیر نام کسی مانند پرستویی بازی خود را فراموش نکرده است.

و در آخر اگر بخواهیم یک نکته ی مثبت فیلم را مشخص کنیم می توانیم به شروع تاثیر گذار و هیجان انگیز فیلم اشاره کرد که نوید اثری قوی را میدهد که اینگونه نیست.                      


نظر()

  

نقد فیلم گیلانه

فیلم گیلانه اثری محترم اما تقریبا متوسط از یکی از بزرگان سینمای ایران یعنی رخشان بنی اعتماد است.داستان فیلم درباره ی مادری به شدت تاثیر گذار یعنی گیلانه است که تقریبا تمام عمر خود را صرف دختر آبستن خود و سپس پسر مجروح از جنگ برگشته اش می کند تا جایی که نمیتواند به مردی که دوستش دارد فکر کند و همه اینها از آثار جنگ نابرابر ایران و عراق است.

این فیلم که میتوان آن را جزیی از آثار دفاع مقدس محسوب کرد به مراتب از دیگر آثار این ژانر قوی تر می باشد و از کلیشه درآمده و کمی حرف برای گفتن دارد. شخصیت زن فیلم بسیار مقدس و پاک نشان داده شده و میتوان آن را به عنوان یک زن آسیب دیده از جنگ قلبا باور کرد.(که البته این نکته مدیون بازی بی نظیر معتمدآریا می باشد.)و خوبی این زن آن است که با زنهای فیلمهای عمیقا مبتذل تهمینه میلانی متفاوت است و با دیدنش به جای نفرت از او عاشقش میشویم.

چند صحنه ی قوی در فیلم مشاهده می شود که میتوان به صحنه ی کار کردن اسماعیل و نظاره کردن او توسط مادرش یا صحنه ی رقصیدن گیلانه که تاثیر گذاری عجیبی دارد اشاره کرد.حتی صحنه ای که اسماعیل زنگ را به صدا در می آورد تا مادرش از تلفن همراه آن مرد غیر انسان استفاده نکند از سکانسهای ماندگار سینمای ایران است.

از دیگر نکات مثبت میتوان به موسیقی درست - میزانسن و دکوپاژ قوی و به اندازه بودن دیالوگها اشاره کرد.نکته ی مثبت دیگر پایان هنرمندانه ی فیلم است که بیننده را به فکر وا میدارد.پایان نه پایانی است نا امید کننده نه پایانی است شاد مثل فیلمهای هندی.

اما فیلم کاستی هایی نیز دارد که مهمترین آن ریتم کند روند داستان است به طوریکه ممکن است بیننده با دیدن 30 دقیقه ی ابتدایی فیلم از ادامه ی تماشای آن منصرف شود.در بعضی سکانس ها فیلم سکوت خفه کننده ای دارد تا جایی که فراموش می کتیم که در حال تماشای یک فیلم هستیم و یکی از مهمترین مشکل فیلم آن است که بهترین حرفهایش را در بدترین قالبها منتقل می کند به طوریکه نمی توان آنها را باورکرد در صورتی که درست می باشند.(مانند صحنه ی سیگار کشیدن جوان دور از پدر مادر که نشان دهنده ی تفاوت نسلهای اسماعیل و اوست که به دلیل بد بیان شدن آن ذهن بیننده بدان جهت سوق پیدا نمی کند.)

در کل فیلم ارزشمند است اما ای کاش مانند دیگر آثار بنی اعتماد پرداخت بیشتری می شد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

نقد فیلم شمعی در باد

شمعی در باد فیلمی ضعیف به کارگردانی پوران درخشنده است. داستان فیلم در مورد جوان مترجمی است که اتفاقی با دختری آشنا می شود و شیفته ی مرام دختر می گردد اما در میانه ی فیلم او را از دست می دهد و به همین جهت به سمت مواد مخدر سوق پیدا می کند.

اما این داستان برای پوران درخشنده بزرگتر از اوست و میتوان این سخن را در فیلم مشاهده کرد.از آنجا که می توان دید مضمون فیلم در ابتدا بیشتر حقوق زنان است اما در میانه ی داستان به طور ناگهانی به سمت مواد مخدر و مضرات آن پیش میرود.البته در جاهایی  بی دلیل صحبتهایی از آرامش در زندگی نیز میشود.پس میتوان دریافت که کارگردان دچار نوعی سردرگمی در بیان مضمون است.

شعارگرایی فیلم بیش از حد است تا جایی که بیننده از اثر زده می شود و این اثر از ملودرام اجتماعی دور می گردد.

کارگردانی بسیار ضعیف می باشد.به چندی از مشکلات فیلم اشاره می کنم: 1-سکانس های طولانی و ملال آور بدون دیالوگ مفید2-مشخص نبودن روابط تا قسمت هایی از داستان به طوریکه در ابتدا احساس می شود مادر فرزین زن اوست.3-سکانسهای زاید از جمله سکانسهای جمشید(شوهر رویا)4-سکانسهای چندش آور و بدآموز مانند سکانس تزریق یا تهوع فرزین5-و مهمترین مشکل فیلم پایان آن است که به پایان فیلمهای هندی نزدیک می باشد.فرزین با یک ایدزی زندگی می کند و مدتی است مواد مخدر از طریق تزریق مصرف میکند اما در پایان جواب آزمایش او منفی است و او به راحتی مواد مخدر را ترک می کند.

در ضمن این یک پارادکس است.کارگردان در ابتدا از اثرات مرگبار مواد می گوید اما در پایان به بیننده امید میدهد حتی پس از استعمال مواد نیز می توان به زندگی خوش بازگشت.

در کل این فیلم یکی از ضعیف ترین آثار پوران درخشنده است.


نظر()

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ